اقتصاد و انواع شغل ها
591 بازدید پنجشنبه 06 مرداد 1401اقتصاد به مرور زمان به فرهنگ تبدیل می شود. فرهنگ مدرن آمریکا عمیقاً توسط چند گذار بین سالهای 1930 و 1955 شکل گرفت: مهاجرت دسته جمعی خانوادههای هستهای در جستجوی کار (LD) در دوران رکود، افزایش عظیم نیروی کار در کارخانهها در دوره پس از جنگ، و ظهور «شرکتهای بزرگ». دولت رفاه، که در آن مزایای عمومی مانند مراقبت های بهداشتی و بازنشستگی از طریق کارفرمایان انجام می شد، همه در آن زمان ایجاد شدند. این همچنین خطوط بسیار خاص نژادی و جنسیتی قرن بیستم را فعال کرد: آن مشاغل کارخانه ای با دسترسی به مزایای اجتماعی به طور خاص به مردان سفیدپوست محدود می شد، با این انتظار که زنان سفیدپوست آنها را به عنوان افراد وابسته به دست آورند. (معامله حذف جوامع غیرسفیدپوست از مزایا برای تصویب بسیاری از قوانین اساسی که به آنها قدرت می بخشد، به ویژه در زمان نیو دیل کلید خورد.)
ورود زنان به نیروی کار، پایان دوره عجیبی که در آن کارگران کارخانه می توانند شما را به طبقه متوسط سوق دهند (یک لحظه فکر کنید: چه زمانی در تاریخ، به غیر از تقریباً 1945-1975، چنین چیزی حتی ممکن بود؟ عبارت «طبقه کارگر» به دلایلی)، فروپاشی نیروی کار صنعتی در مقیاس بزرگ، و ظهور تجارت جهانی که چنین موقعیت کاری را از دیدگاه کارفرما، اما نه از دید کارمند، مستقل میکند، همه اصول اساسی این کار را متزلزل کرد. .
در دنیای پس از دورکاری چه اتفاقی می افتد؟
برخلاف دنیای امروزی که تحت سلطه LD/گیاهان است، در این دنیا دلیل بسیار کمتری برای نقل مکان به یک مکان خاص برای کار وجود دارد.
انگیزه تغییرات فرهنگی این است که ما اکنون اقتصادی (نه فقط در ایالات متحده، بلکه در سراسر جهان) داریم که تقریباً به سه زیر مجموعه تقسیم شده است: مشاغل LI، بخش عمده کار در تمام سطوح اجتماعی-اقتصادی. مشاغل LD / کارخانه، مجموعه کوچک و تخصصی از مشاغل به طور فزاینده ای در انتهای طیف متوسط تا بالا. و مشاغل LD/People، که احتمالاً به سمت پایینترین طیف اقتصادی وزن دارند، با نیاز به حضور فیزیکی در کنار مشتریان خود، مجموعهای کوچکتر اما قابل توجه از مشاغل تعریف میشوند.
برخلاف دنیای امروزی که تحت سلطه LD/گیاهان است، در این دنیا دلیل بسیار کمتری برای نقل مکان به یک مکان خاص برای کار وجود دارد. این فقط انگیزه اولیه مهاجرت های عمده دهه 1930 را معکوس نمی کند. ممکن است اثرات قابل توجهی بر مهاجرت های فراملی داشته باشد، حداقل به دلایل اقتصادی. اگر مردم از فقر فرار میکنند و خانههایشان همچنان به غذا، سرپناه و امنیت دسترسی قابل اعتمادی دارد، آنگاه فرود آمدن مقدار نسبتاً کمی از زیرساختها میتواند آنها را بهطور مؤثر به اقتصاد جهانی متصل کند.
یک تأثیر احتمالی این است که نسل A (کسی که اکنون متولد شده است و در اواخر مرحله تغییر اقتصادی به طور انبوه وارد نیروی کار می شود) بسیار کمتر نگران جابجایی به مکان هایی برای کار خواهد بود و بسیار بیشتر نگران جایی است که برای آن زندگی می کنند. دلایل دیگر. در جهان توسعه یافته، این می تواند روند خانواده های هسته ای را معکوس کند. نزدیک بودن به خانواده بزرگ خود ناگهان بسیار منطقی تر می شود. همچنین می تواند منجر به تمرکززدایی شهرها شود.
این احتمالاً تأثیرات گسترده ای خواهد داشت که حدس زدن آن دشوار است. شهرها دارای مزایای متعددی در مورد تمرکز زیرساخت ها و ایجاد تعامل مردم با طیف وسیعی از مردم هستند. اما این مزیت اخیر ممکن است با تعامل آنلاین از طریق کار جایگزین شود. از طرف دیگر، ممکن است منجر به افزایش قبیله گرایی نشود، زیرا مردم فقط در نزدیکی افراد آشنا زندگی می کنند. از سوی دیگر، حومه، حومه، و حومه شهر دارای مزایایی در زمینه کیفیت زندگی هستند. اگر با فقدان کار (LD) متعادل نشوند، اینها احتمالاً جذابتر خواهند شد.
برای من جالبترین تأثیرات آن بر طبقه، نژاد، جنسیت و موارد مشابه است، اما نمیدانم چگونه این را پیشبینی کنم. آیا مشاغل LI دارای موانع قوی نژادی یا طبقاتی بالفعل خواهند بود، مانند مشاغل LD/گیاهی در دهه 1950، یا تغییرات نیازمندی ها و نسل ها ما را به شکاف های اجتماعی کاملاً متفاوت سوق خواهند داد؟ گفتنش سخته
اما برای یک بار هم که شده، خوشحالم که یک داستان اقتصادی درباره آینده تعریف می کنم که حاوی گزینه ای واقعی برای اخبار خوب است.